کوخها منشأ برکاتند نه کاخها
انسان گمان مىکند سعادتش به این است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد، در بانکها سرمایه داشته باشد، در تجارت چه باشد، شاید انسان این گمان را مىکند، لکن ما وقتى که ملاحظه مىکنیم و سعادتها را سنجش مىکنیم، مىبینیم که سعادتمندها آنهایى بودند که در کوخها بودند. آنهایى که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقدارى که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمىشود. ما یک کوخ چهار پنج نفرى در صدر اسلام داشتیم، و آن کوخ فاطمه زهرا- سلام اللَّه علیها- است. از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چى است؟ برکات این کوخ چند نفرى آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد. این کوخنشینان در کوخ محقر، در ناحیه معنویات آن قدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمىرسد؛ و در جنبههاى تربیتى آن قدر بوده است که هر چه انسان مىبیند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصاً در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست. خود رسول اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- که در رأس همه واقع است زندگى کوخنشینى داشته است. خیال نشود که یک اتاق، حتى یک اتاق نظیر اتاق متوسط این جامعه داشتهاند. چند تا حجره داشتهاند، حجرههاى محقر. و این شخص عالیمقام از همین حجره محقر نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سِعِه تربیتش در تمام جهان توسعه پیدا کرده است. در صورتى که آنچه او مىخواست باز نشده است و بشر به این زودى نمىتواند برسد به او مگر ان شاء اللَّه خلف صالح او «1» بیاید و با دست مبارک او تربیت عالیه تحقق پیدا بکند. از این معنویات که گذشتیم، در این امور فرهنگى، در این امور مادى، در این امورى که اختراعات و کشفیات هست، شما اگر گردش کنید در بین کاخنشینان، گمان ندارم که پیدا کنید یک کاخنشین موفق شده است به یک اختراع. کوخنشینان بودند که موفق شدهاند به این اختراعات. طبع قضیه کاخنشینى، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمىتواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکرى وارد بشوند و فکر بکنند.
آنهایى که اختراع کردهاند، آنهایى که زحمت کشیدهاند و کتابهاى ارزنده تحویل جامعه دادهاند در هر رشتهاى، این کوخنشینان بودهاند. طبع کاخنشینى منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت. اگر در سرتاسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید، یکى دو تا و چند تاست. تمام مصنفین از این کوخنشینان بودند تقریباً، و تمام مخترعین از همین کوخنشینان بودند تقریباً. ما وقتى که در مذهب خودمان ملاحظه مىکنیم که فقه ما آن طور غنى است و فلسفه ما آن طور غنى است، آن اشخاصى که این فقه را به این غنا رساندند و آن اشخاصى که این فلسفه را به این غنا رساندند کاخنشینان نبودند، کوخنشینان بودند. «شیخ طوسى» «2» که مبدأ این امور و ارزنده ترین اشخاص در جامعه تشیع بوده است یک کاخنشین نبوده است؛ اگر کاخنشین بود نمىتوانست این کُتبى که تحویل جامعه داده است و این شاگردهایى که تحویل جامعه داده است تحویل بدهد. در قشر مرفه نمىشود یک همچو کارى انجام بگیرد....
صحیفه امام، ج17، ص: 375