یک نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد. یک جمهورى اسلامى تحقق پیدا کرده، استقامت در مقابل او لازم است، باید نگهش دارید؛ و همه اشخاصى که با شما هستند هم به عهده شماست که استقامتشان را حفظ کنید. اهل مسجدید، اهل مسجد را. امام جماعتید، اهل مسجد را باید استقامتشان را حفظ کنید. خطیب هستید، مستمعین را باید حفظ بکنید. هر چه هستید و در هر جا هستید، زمام امور مردم به دست شماهاست. و پیغمبر اکرم مىفرماید که شَیَّبَتْنى سورة هود. پیرم کرد سوره هود؛ براى اینکه استقامت امت را هم به عهده من گذاشتهاند. این یک چیز بزرگى است. استقامت هر مسجدى و اهل هر مسجدى به عهده امام مسجد است. استقامت هر شنوندهاى به عهده گوینده است. گویندهها باید مستقیم باشند تا بتوانند مستقیم کنند. ائمه جماعت باید مستقیم باشند تا بتوانند مستقیم کنند دیگران را. بنا بر این، ما باید وظیفه خودمان را که بزرگترین وظیفه است، بدانیم. و بعد از اینکه مطلبمان حق است، مستقیم باشیم در این مطلب حق. اشکالى در کار نیست که مطلب ما حق است؛ ما بحق هستیم؛ ما در مقابل باطل هستیم؛ رژیم شاهنشاهى باطل بود و شما در مقابل رژیم شاهنشاهى ایستادید، پس شما حق هستید؛ در مقابل باطل ایستادهاید؛ استقامت مىخواهد. تا استقامت در کار نباشد، نمىتوانید به پیروزى نهایى برسید. ما بین راه هستیم الآن. این طور نیست که ما صد درصد پیروز شدیم. ما یک سدّى را شکستیم؛ شماها شکستید؛ قدرت ملت شکست؛ اسلام شکست؛ قرآن شکست؛ ماها چیزى نیستیم؛ ایمان مردم شکست این سد را؛ این سد شکسته شد، پشت سد وقتى که وارد شدید، دیدید که همه چیز آشفته است. نه فقط دانشگاه آشفته است، دانشگاه شما هم آشفته است؛ منبرهایمان هم آشفته است؛ محرابهایمان هم آشفته است.- عرض کردم چون خودمانى هستیم باید بگویم- مجامع علمیمان هم آشفته است. پشت این سد همه چیز را ما آشفته دیدیم و باید همه در سازندگى این آشفتگیها شرکت کنیم. به عهده یکى گذاشتن یا یک جمعى گذاشتن یک امرى است که نخواهد شد. اگر شما بخواهید که این آشفتگیها را به عهده دولت بگذارید، به عهده مثلًا مراجع عظام بگذارید، نمىشود.
صحیفه امام، ج9، ص: 480