دعوت قرآن براى رفع فتنه از عالم
جنگهاى رسول اکرم، رحمتش کمتر از نصایح ایشان نبوده است. اینهایى که گمان مىکنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزى»، اگر مقصودشان این است که در قرآن این عبارت نیست، درست مىگویند، و اگر مقصودشان این است که بالاتر از این با زبان خدا نیست، اشتباه مىکنند. قرآن مىفرماید: قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَة، همه بشر را دعوت مىکند به مقاتله براى رفع فتنه؛ یعنى «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، این غیر از آنى است که ما مىگوییم، ما یک جزء کوچکش را گرفتهایم، براى این که خوب! ما یک دایره خیلى کوچکى از این دایره عظیم واقع هستیم و مىگوییم که: «جنگ تا پیروزى». مقصودمان هم پیروزى بر کفر صدامى است یا پیروزى بر، فرض کنید بالاتر از آنها. آنچه قرآن مىگوید این نیست، او مىگوید: «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»؛ یعنى، باید کسانى که تبعیت از قرآن مىکنند، در نظر داشته باشند که باید تا آن جایى که قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا این که فتنه از عالم برداشته بشود. این، یک رحمتى است براى عالم و یک رحمتى است براى هر ملتى، در آن محیطى که هست.
رحمت بودن جنگهاى پیامبر براى عالم جنگهاى پیغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتّى بر کفارى که با آنها جنگ مىکرده است. رحمت بر عالم است، براى این که، فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسایشاند. اگر چنانچه آنهایى که مستکبر هستند، با جنگ سر جاى خودشان بنشینند، این رحمت است بر آن امتى که آن مستکبر بر او غلبه کرده است. بر خود مستکبر رحمت است، براى این که اساس عذاب الهى بر اعمال ماست.
هر عملى که از ما صادر مىشود، در آن عالم یک صورت دارد، رد بر انسان مىشود.
این طور نیست که عذاب آخرت شبیه عذابهاى دنیایى باشد که مأمورین بیایند، بکشندش و ببرندش، و از باطن خود- ذات انسان- آتش طلوع مىکند. اساس جهنم، انسان است، و هر عملى که از انسان صادر مىشود بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب مىافزاید. اگر یک کافرى را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بکند، آن شدت آن عذابى که براى او پیدا مىکند، بسیار بالاتر است از آن کسى که جلویش را بگیرند و همین حال بکشندش. اگر یک نفر فاسد که مشغول فساد است بگیرند و بکشند، به صلاح خودش است، براى این که این اگر زنده بماند فساد زیادتر مىکند و فساد که زیادتر کرد، عمل چون ریشه عذاب است، عذابش در آن جا زیادتر مىشود. این یک جراحى است براى اصلاح. حتى اصلاح آن کسى که کشته مىشود، یک کسى که دارد یک زهر کشنده را به خیال این که یک شربت است، مىخواهد بخورد. اگر چنانچه جلویش را شما بگیرید و با فشار و زور و کتک از دستش بگیرید، یک رحمتى بر او کردید و لو او خیال مىکند که طعمه او را از دستش گرفتید و یک زحمتى برایش ایجاد کردید؛ لکن خیر، این جور نیست. اگر امروز، این سران استکبارى بمیرند، براى خودشان بهتر است از این که ده سال دیگر بمیرند. اگر امروز، یک کسى که فساد در ارض مىکند کشته بشود، براى خودش رحمتى است، به خیال این که به صورت یک تأدیب، نه این است که این یک چیزى باشد که بر خلاف رحمت باشد. پیغمبر، رحمةٌ للعالمین است و تمام جنگهایى که او کرده است، دعوتهایى که او کرده است، همهاش رحمت است.
این که مىفرماید که: قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَة بزرگترین رحمت است بر بشر. آنهایى که خیال مىکنند که این آسایش دنیایى رحمت است و بودن در دنیا و خوردن و خوابیدن حیوانى رحمت است، آنها مىگویند که اسلام چون رحمت است، نباید حدود داشته باشد، نباید قصاص داشته باشد، نباید آدمکشى بکند. آنهایى که ریشه عذاب را مىدانند، آنهایى که معرفت دارند که مسائل عذاب آخرت وضعش چى است، آنها مىدانند که حتى براى این آدمى که دستش را مىبرند براى این کارى که کرده است، این یک رحمتى است. رحمتش در آن طرف ظاهر مىشود. براى آن کسى که فساد کن است، اگر او را از بین ببرند یک رحمتى است بر او. این طور نیست که این جنگهاى پیغمبر مخالف با رحمةً للعالمین باشد، مُؤَکِّدِ رحمةً للعالمین است. الْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلالِ السُّیُوفْ ممکن است یک معنایش هم این باشد که اشخاصى که در این جنگها هم کشته مىشوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى که باید برسند نمىرسند، و ممکن است که یک مرتبه رحمتى براى آنها باشد.
صحیفه امام، ج19، ص: 113-115