سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حارث اعور به امیر مؤمنان گفت: «ای امیر مؤمنان!به خدا سوگند، من تو را دوست دارم» . [امام صادق علیه السلام]
سعادتنامه
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» بالاترین مصیبت

بالاترین مصیبتى که بر اسلام وارد شد، همین مصیبت سلب حکومت از حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- بود؛ و عزاى او از عزاى کربلا بالاتر. مصیبت وارده بر امیر المؤمنین و بر اسلام بالاتر است از آن مصیبتى که بر سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- وارد شد. اعظمِ مصیبتها این مصیبت است که نگذاشتند مردم بفهمند اسلام یعنى چه. اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مى‏کند. الآن هم مبهم است. الآن هم نمى‏دانند مردم که معنى اسلام چیست، حکومت اسلامى چیست، اسلام چه مى‏خواسته بکند، چه برنامه‏اى اسلام داشته است در حکومتش. این پنج سال حکومت، یا پنج- شش سال حکومت حضرت امیر، این با همه گرفتاریهایى که بوده است و با همه زحمتهایى که از براى حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است. و همین [دوره‏] پنج ساله و شش ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى بسط عدالت، جشن براى حکومتى که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در یک جاى از مملکتش، براى یک معاهد - یک زن معاهد ذمی که در پناه اسلام است- یک زحمت پیش بیاید، یک خلخال از پاى او درآورند، حضرت، این حاکم، این رئیس ملت، آرزوى مرگ بکند، که مرگ براى من- مثلًا- بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنى که معاهد هست خلخال را از پایش درآورند. این حکومتْ حکومتى است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگوارى بنشینند؛ و براى‏ همان پنج روز و پنج ساله حکومتش باید جشن بگیرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى خدا، جشن براى اینکه این حاکم حاکمى است که با ملت یکرنگ است بلکه سطحش پایینتر است در زندگى؛ سطح روحى‏اش بالاتر از همه آفاق است، و سطح زندگى‏اش پایینتر است از همه ملت. رابطه مؤمن و قانون‏ و الَّذین کَفَروا یَتَمَتَّعونَ و یأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الانْعامُ و النّارُ مَثْوىً لَهُمْ ؛ این میزان است. هر کس که ملاحظه کرد که در تمتعاتش- در اکل و استفاده‏ها و لذایذش- به افق حیوانى نزدیک است، یعنى مى‏خورد و لذت مى‏برد بدون اینکه تفکر کند که از چه راهى باید باشد. حیوان دیگر فکر این نیست که حلال است یا حرام است؛ فکر این نیست که امت در گرفتارى هستند یا نیستند. آنهایى که بدون این تفکر، بدون یک قانونى- بدون قانون اسلامى- تمتع مى‏کنند و مى‏خورند، اینها اکلشان اکل حیوانى است و النّار مثوىً لهم. در روایتى است که از براى کافر هفت تا مِعاء است، و از براى مؤمن معاء واحد است.  مؤمن یک معاء بیشتر ندارد و آن معاء قانون است: شکمش را، سایر لذایذش را، تطبیق مى‏کند با قانون اسلام؛ تخلف از قانون اسلام نمى‏کند. اما آن کسى که مؤمن نیست، از راه شهوت مى‏خورد بدون اینکه تطبیق با قانون بکند، این یک معاء؛ از راه غضب مى‏خورد بدون اینکه تطبیق بکند با قانون، این هم یک معاء؛ از روى هواى نفس مى‏خورد این هم یک معاء؛ مُزْدَوَج است بین هواى نفس و لذت شهوت، بین هواى نفس و غضب، بین غضب و هواى نفس، این هم سه تا؛ این شش تا مزدوج است از هر سه- هواى نفس و غضب و شهوت مزدوج شد و از راه اینها اکل کرد، این هفت تا؛ هفت معاء دارد. مؤمن بیش از یک معاء ندارد، و آن معائش از راه قانون است. اسلام هر چه فرموده است همان‏ یک راه است. این جور نیست که به غضب خودش، به شهوت- همه اینها به دست مؤمن ایمان آوردند؛ همه قوا تابع قوّه عقل شدند که عقل هم تابع شرع است. براى یک همچو حکومتى که حکومت عقل است، حکومت عدل است، حکومت ایمان است، حکومت الهى است، در رفتنش عزا لازم است و در برقرارى‏اش- براى همان چند سال حکومت حضرت امیر- مسلمین باید جشن بگیرند.


      صحیفه امام، ج‏2، ص: 361               



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فرات ( پنج شنبه 95/10/9 :: ساعت 11:29 عصر )

»» انجام وظیفه

 در این مسائلْ امورى که مکروه است براى ما، امورى که سخت است شنیدنش، امورى که سخت است پایدارى درباره او، این شک ندارد که هست لکن وظیفه‏ اش است. یک مسأله این است که یک جمعیتى- فرض کن- ... براى‏ دنیا دارد این کار را مى‏ کند؛ اینها اگر ببینند که دنیایشان به زحمت است، آسایش ندارند، روز و شب کار مى‏کنند؟! خوب ما هم این طور است؟ این طور که نیست. براى اینکه اگر براى دنیا بود که نباید بروید توى آنجا خودتان را وقف کنید براى این زد و خوردهایى که به درد شما نمى‏ خورد. این براى خداست. پس ما یک وظیفه شرعى داریم انجام مى‏ دهیم؛ این وظیفه شرعى که انجام مى ‏دهیم [اگر] نتوانستیم، ما به وظیفه‏ مان عمل کردیم. حضرت امیر هم نتوانست معاویه را از بین ببرد ولى وظیفه ‏اش را عمل کرد. ما وظیفه‏ مان را عمل مى‏ کنیم، اگر توانستیم که کار را انجام بدهیم، خوب هم وظیفه ... ما که از پیغمبر بالاتر نیستیم، ما که از امیر المؤمنین بالاتر نیستیم، ما که از سید الشهداء بالاتر نیستیم؛ آن وظیفه ‏اش را عمل کرد، کشته هم شد؛ ما هم وظیفه‏ مان را عمل مى‏ کنیم. بنا بر این نباید ما از این مکروهاتى که پیش مى ‏آید [سستى به خود راه دهیم‏]
و من متوقعم که همه آقایان به خدا اتکا بکنند، به خدا توجه بکنند که با توجه به خدا این کارها حل مى‏شود و حل شد. و وحدت خودشان را حفظ کنند، و مأیوس نباشند و مشغول کارهاى خودشان باشند


                        صحیفه امام، ج‏7، ص: 52        



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فرات ( شنبه 95/10/4 :: ساعت 7:27 عصر )

»» غایت جنگ در قرآن کریم!

دعوت قرآن براى رفع فتنه از عالم‏
جنگ‏هاى رسول اکرم، رحمتش کمتر از نصایح ایشان نبوده است. اینهایى که گمان‏ مى‏کنند که اسلام نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزى»، اگر مقصودشان این است که در قرآن این عبارت نیست، درست مى‏گویند، و اگر مقصودشان این است که بالاتر از این با زبان خدا نیست، اشتباه مى‏کنند. قرآن مى‏فرماید: قاتِلُوهُمْ حَتّى‏ لا تَکُونَ فِتْنَة، همه بشر را دعوت مى‏کند به مقاتله براى رفع فتنه؛ یعنى «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، این غیر از آنى است که ما مى‏گوییم، ما یک جزء کوچکش را گرفته‏ایم، براى این که خوب! ما یک دایره خیلى کوچکى از این دایره عظیم واقع هستیم و مى‏گوییم که: «جنگ تا پیروزى». مقصودمان هم پیروزى بر کفر صدامى است یا پیروزى بر، فرض کنید بالاتر از آنها. آنچه قرآن مى‏گوید این نیست، او مى‏گوید: «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم»؛ یعنى، باید کسانى که تبعیت از قرآن مى‏کنند، در نظر داشته باشند که باید تا آن جایى که قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا این که فتنه از عالم برداشته بشود. این، یک رحمتى است براى عالم و یک رحمتى است براى هر ملتى، در آن محیطى که هست.
رحمت بودن جنگهاى پیامبر براى عالم جنگ‏هاى پیغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتّى بر کفارى که با آنها جنگ مى‏کرده است. رحمت بر عالم است، براى این که، فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسایش‏اند. اگر چنانچه آنهایى که مستکبر هستند، با جنگ سر جاى خودشان بنشینند، این رحمت است بر آن امتى که آن مستکبر بر او غلبه کرده است. بر خود مستکبر رحمت است، براى این که اساس عذاب الهى بر اعمال ماست.
هر عملى که از ما صادر مى‏شود، در آن عالم یک صورت دارد، رد بر انسان مى‏شود.
این طور نیست که عذاب آخرت شبیه عذاب‏هاى دنیایى باشد که مأمورین بیایند، بکشندش و ببرندش، و از باطن خود- ذات انسان- آتش طلوع مى‏کند. اساس جهنم، انسان است، و هر عملى که از انسان صادر مى‏شود بر شدت و مدت عمل، بر شدت و مدت عذاب مى‏افزاید. اگر یک کافرى را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بکند، آن‏ شدت آن عذابى که براى او پیدا مى‏کند، بسیار بالاتر است از آن کسى که جلویش را بگیرند و همین حال بکشندش. اگر یک نفر فاسد که مشغول فساد است بگیرند و بکشند، به صلاح خودش است، براى این که این اگر زنده بماند فساد زیادتر مى‏کند و فساد که زیادتر کرد، عمل چون ریشه عذاب است، عذابش در آن جا زیادتر مى‏شود. این یک جراحى است براى اصلاح. حتى اصلاح آن کسى که کشته مى‏شود، یک کسى که دارد یک زهر کشنده را به خیال این که یک شربت است، مى‏خواهد بخورد. اگر چنانچه جلویش را شما بگیرید و با فشار و زور و کتک از دستش بگیرید، یک رحمتى بر او کردید و لو او خیال مى‏کند که طعمه او را از دستش گرفتید و یک زحمتى برایش ایجاد کردید؛ لکن خیر، این جور نیست. اگر امروز، این سران استکبارى بمیرند، براى خودشان بهتر است از این که ده سال دیگر بمیرند. اگر امروز، یک کسى که فساد در ارض مى‏کند کشته بشود، براى خودش رحمتى است، به خیال این که به صورت یک تأدیب، نه این است که این یک چیزى باشد که بر خلاف رحمت باشد. پیغمبر، رحمةٌ للعالمین است و تمام جنگ‏هایى که او کرده است، دعوت‏هایى که او کرده است، همه‏اش رحمت است.
این که مى‏فرماید که: قاتِلُوهُمْ حَتّى‏ لا تَکُونَ فِتْنَة بزرگترین رحمت است بر بشر. آنهایى که خیال مى‏کنند که این آسایش دنیایى رحمت است و بودن در دنیا و خوردن و خوابیدن حیوانى رحمت است، آنها مى‏گویند که اسلام چون رحمت است، نباید حدود داشته باشد، نباید قصاص داشته باشد، نباید آدمکشى بکند. آنهایى که ریشه عذاب را مى‏دانند، آنهایى که معرفت دارند که مسائل عذاب آخرت وضعش چى است، آنها مى‏دانند که حتى براى این آدمى که دستش را مى‏برند براى این کارى که کرده است، این یک رحمتى است. رحمتش در آن طرف ظاهر مى‏شود. براى آن کسى که فساد کن است، اگر او را از بین ببرند یک رحمتى است بر او. این طور نیست که این جنگ‏هاى پیغمبر مخالف با رحمةً للعالمین باشد، مُؤَکِّدِ رحمةً للعالمین است. الْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلالِ‏ السُّیُوفْ  ممکن است یک معنایش هم این باشد که اشخاصى که در این جنگ‏ها هم کشته مى‏شوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى که باید برسند نمى‏رسند، و ممکن است که یک مرتبه رحمتى براى آنها باشد.


                        صحیفه امام، ج‏19، ص: 113-115                       



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فرات ( دوشنبه 95/9/29 :: ساعت 12:25 عصر )

»» وحدت اسلامی

سلام بر برادران اسلامى کردستان که با قیام دلاورانه به نهضت اسلامى سایر برادران پیوسته و با شهامت و شجاعت در مقابل طاغوت ایستاده مجال را بر دشمن اسلام و کشور تنگ کرده‏اند.
امروز ما مکلف هستیم که در هر لباس و هر شغلى هستیم، از اختلاف کلمه احتراز و به وحدت اسلامى که پیوسته مورد سفارش کتاب و سنت است گرایش نموده، و کلمه حق را عُلْیا و کلمه باطل را سفلا قرار دهیم.
در این موقع حساس که کشور ما و اسلام عزیز در معرض خطر عظیم است، تکلیف همه گروهها و افراد، خطیر و عظیم است. سستى و سردى در حال حاضر و اختلاف و افتراق کلمه، در حکم انتحار و به هدر دادن خون فرزندان اسلام است.
ما از همت بزرگ فرزندان کُردِ اسلام و از جوانان برومند آزادیخواه و استقلال طلب آن سامان تشکر و تقدیر مى‏کنیم. ما و شما در صف واحد در مقابل طاغوت بپاخاسته و از کیان اسلام و کشور بزرگ اسلامى دفاع مى‏کنیم، و با ایثار خون جوانان عزیز، درخت رشد ملت را آبیارى مى‏نماییم. این جانب از مساعى جمیله شما برادران محترم قدردانى نموده، توفیقتان را در فروریختن پایه‏هاى ستمگرى از خداوند تعالى خواستارم.
الحق ملت ایران با همبستگى بى‏مانند خود و ایستادگى در مقابل دشمنان اسلام و کشور، یک ملت نمونه است که نام بزرگ خود را در تاریخ ثبت و راه مبارزه با ستمگران‏ را به ملتهاى مظلوم آموخت.
برادران محترم! در این نهضت مقدس که تشکیل حکومت اسلامى سرلوحه اهداف آن است و ضمانت از آزادى و استقلال از ثمرات آن، صبور باشید و گول تبلیغات انگلهاى سودطلب را نخورید، و به خداى بزرگ و قرآن کریم اتکال کنید و به پیش روید. خداوند با صابران است و دست حق با عدالت‏خواهان مى‏باشد. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینى‏


                        صحیفه امام، ج‏4، ص: 312        



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فرات ( چهارشنبه 95/9/24 :: ساعت 9:36 عصر )

»» انسان شدن مشکل است!

انسان، موجود جامع‏
انسان یک موجود جامع است نه یک موجود یک بُعدى یا دو بُعدى. موجودات دیگر بعضى شان یک بُعدى‏اند، بعضى دو بُعدى‏اند، بعضى چند بُعدى‏اند، لکن همه ابعاد وجود در سایر موجودات نیست. فقط انسان است در بین همه موجودات که یک موجود چندین بُعدى است که براى هر بُعدش احتیاجات دارد. براى رشد هر بُعد او، احتیاج دارد، احتیاجات دارد؛ و مکتبهایى که در عالم هست، در عالم طبیعت هست، هر مکتبى را که شما بروید ملاحظه بکنید، به استثناى مکتب اسلام و مکتب توحیدى و مکتب انبیا، که درست دست ما نیست و از بین رفته است اما حالا اسلام محفوظ است، هر مکتبى را به استثناى مکتب اسلام که ملاحظه کنید، یک مکتب مادى [است‏] که انسان را حیوان تصور کرده است، یک موجودى که [کارش‏] همان خوردن و خوابیدن است، منتها بهتر خوردن و بهتر خوابیدن. حیوانات هم مشترکند با ما در خوردن و خوابیدن، لکن این مکتبها مى‏خواهند انسان را یک حیوانى، این طور ادراک کرده‏اند از انسان که این هم مثل سایر حیوانات هست که تمام چیزها و رشدهایى که دارد در همان ادراکات مادى دور مى‏زند، در امور مادى دور مى‏زند. اسم آن را گفته‏اند «امور عینى»؛ خیال مى‏کنند که امر عینى عبارت از همین عالم طبیعت است، و حال آنکه عوالم دیگرى هست که اینها ادراکش نکرده‏اند؛ و آنها [از] عوالم عینى بیشتر؛ یعنى از عینیتْ بیشتر حظ دارند تا عالم طبیعت. عالم طبیعت در آخرِ موجوداتِ عالمِ وجود واقع شده است؛ در آن آخرش واقع شده؛ یعنى منتهى إلیه عالَمْ- عالَم وجود- عالَم طبیعت است؛ پست ترین عالَمها عالَم طبیعت است؛ و این طور نیست که انسان فقط خودش باشد و همین طبیعت، و مرتبه‏اى نداشته باشد. انسان مراتب دارد. آن کسى که رفته سراغ آن مرتبه بالاى انسان و از این مراتب غافل شده، اشتباه کرده. آن کسى که چسبیده است به این عالَم ماده، و مرتبه طبیعت را دیده و غافل از ماوراى طبیعت است، این هم اشتباه کرده.

توجه اسلام به همه ابعاد انسان‏
اسلام براى این انسانى که همه چیز است؛ یعنى از طبیعت تا ماوراى طبیعت تا عالم الهیت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام مى‏خواهد انسان را یک انسانى بسازد جامع؛ یعنى رشد به آن طور که هست بدهد. حظّ طبیعت دارد، رشد طبیعى به او بدهد؛ حظّ برزخیت دارد، رشد برزخیت به او بدهد؛ حظّ روحانیت دارد، رشد روحانیت به او بدهد؛ حظّ عقلانیت دارد، رشد عقلانیت به او بدهد؛ حظّ الهیت دارد، رشد الهیت به او بدهد. همه حظوظى که انسان دارد و به طور نقص است، الآن نرسیده است؛ ادیان آمده‏اند که این میوه نارس را رسیده‏اش کنند؛ این میوه ناقص را کاملش کنند.

نباید آقایان که در این غرب واقع شده‏اند و غرب هم غرق در طبیعت دنیاست و هیچ ملتفت به ماوراى طبیعت نیست؛ آقایان از این مکتبها گول بخورند و خیال کنند که انسان غیر از اینکه مى‏خورد و مى‏خوابد و اینها، چیز دیگرى نیست، همین است، چیز دیگرى در کار نیست. این اشتباهى است که اسلام را بد شناخته‏اند آنهایى که همه‏اش توجهشان به این است و همه آیات و اخبارى که در اسلام براى رشد انسان آمده برگرداندند به این؛ و هم آنها در اشتباه بودند که همه آیات و اخبار را برگرداندند به آن. باید هر چیزى سر جاى خودش عمل بشود؛ یعنى انسانْ رشد طبیعى داشته باشد به هر مقدار که ممکن است؛ حظّ طبیعى داشته باشد به هر مقدار که سالم است؛ البته روى موازین عفت و سلامت، و این مرتبه را رشد که پیدا کرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش بسیج بشود تا یک انسان بشود.
انسان شدن کار مشکلى است لکن لازم است براى انسان. مقصود من از این حرف این است که شما خیال نکنید که اسلام آمده حیوان تربیت کند، آمده است که خواب و خوراک براى حیوان درست کند. این یکى‏اش است؛ این را هم درست مى‏کند لکن این یک بُعد است، آن هم بُعد آخرش است. بُعدهاى دیگرى دارد که آنها هم همه‏اش از اسلام است و براى تربیت انسان است، و انسان را مى‏خواهد یک موجود رشیدى که همه این ابعاد را داشته باشد تربیت کند. و براى همه اینها هم دستور دارد اسلام؛ نسبت به یک جهتْ دونِ جهت دیگرى نیست؛ براى حکومت اسلامى دستور دارد، براى تشکیلاتش دستور دارد؛ براى مقاتله با دشمنان دستور دارد، براى تحرک جامعه دستور دارد، براى رسیدن به ماوراى طبیعت دستور دارد، همه اینها را دارد. یک بُعدى نیست که انسان خیال کند من اسلام را شناختم، و شناختم این است که مثلًا تاریخش چه جور بوده و فرض کنید که زندگى بشرى‏اش چه جور بوده و کذا چه بوده، دستورات طبیعى‏اش چه بوده و اینها. مسأله این نیست؛ مسائل اسلام بالاتر از این معانى است و ابعادْ زیاد دارد؛ و باید کسى که مى‏خواهد بشناسد اسلام را، درست نگاه کند به قرآن که مبدأ اصلى است و همه ابعادى که در قرآن هست، همه را ملاحظه کند. خیال نکند که من فقط آن آیاتى را قبول دارم که‏ مربوط به طبیعت است و مربوط به حکومت است، آن آیاتى که مربوط به قیامت است قبول ندارم. براى اینکه نمى‏داند این آدمْ قیامت یعنى چه و آن روزى که مى‏آید چه روزى هست. او خیال مى‏کند خیالى است؛ نخیر، عینى است و عینیتش از عینیت این طبیعت زیادتر است، منتها حالا ما به آن نرسیدیم.

محصور نکردن اسلام‏
در هر صورت، مى‏خواستم این سفارش را به همه محصلینى که در اروپا [هستند]- خداوند همه را توفیق بدهد- بکنم که اسلام را محصورش نکنید در یک محفظه‏اى که خیال کنید مکتبْ مثل مکتب کمونیست است، مطلبْ مثل مکتب مارکسیست است، مکتبْ مثل مکاتب دیگر است؛ این جورها نیست در کار. کسانى که نمى‏دانند اسلام چیست، خیال مى‏کنند یک همچو مطلبى است.

 


                        صحیفه امام، ج‏4، ص: 11                      



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » فرات ( دوشنبه 95/9/22 :: ساعت 7:18 عصر )

<      1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جشن عدالت
آزادى استعمارى
چرا طالب شهادتیم؟
از امام یاد گرفته ایم!
سازش نمی کنیم
نهضت ما اسلامی است
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 6
>> مجموع بازدیدها: 12388
» درباره من

سعادتنامه

» آرشیو مطالب
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
اردیبهشت 96

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
اندیشه نگار
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
گل باغ آشنایی
علمی
سلام دوستان عزیزم به وبلاگ جبهه بیداری اسلامی خوش آمدید

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب