بالاترین مصیبتى که بر اسلام وارد شد، همین مصیبت سلب حکومت از حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- بود؛ و عزاى او از عزاى کربلا بالاتر. مصیبت وارده بر امیر المؤمنین و بر اسلام بالاتر است از آن مصیبتى که بر سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- وارد شد. اعظمِ مصیبتها این مصیبت است که نگذاشتند مردم بفهمند اسلام یعنى چه. اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مى کند. الآن هم مبهم است. الآن هم نمى دانند مردم که معنى اسلام چیست، حکومت اسلامى چیست، اسلام چه مى خواسته بکند، چه برنامه اى اسلام داشته است در حکومتش. این پنج سال حکومت، یا پنج- شش سال حکومت حضرت امیر، این با همه گرفتاریهایى که بوده است و با همه زحمتهایى که از براى حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است. و همین [دوره] پنج ساله و شش ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى بسط عدالت، جشن براى حکومتى که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در یک جاى از مملکتش، براى یک معاهد(اهل کتابی که در پناه اسلام است)- یک زن معاهد- یک زحمت پیش بیاید، یک خلخال از پاى او درآورند، حضرت، این حاکم، این رئیس ملت، آرزوى مرگ بکند، که مرگ براى من- مثلًا- بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنى که معاهد هست خلخال را از پایش درآورند. این حکومتْ حکومتى است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگوارى بنشینند؛ و براى همان پنج روز و پنج ساله حکومتش باید جشن بگیرند؛ جشن براى عدالت، جشن براى خدا، جشن براى اینکه این حاکم حاکمى است که با ملت یکرنگ است بلکه سطحش پایینتر است در زندگى؛ سطح روحى اش بالاتر از همه آفاق است، و سطح زندگى اش پایینتر است از همه ملت.
صحیفه امام، ج2، ص: 361
تا آزادیخواهان ما آن طور آزادى غربى را مى خواهند، همین است که هست. فریاد مى زنند که اختناق است، اختناق است، آزادى نیست! چه شده است که آزادى نیست؟ نمى گذارند این آخوندها، زنها و مردها را با هم توى دریا بروند بغلطند! این آخوندها نمى گذارند که این جوانهاى ما آزاد باشند بروند در مشروبخانه ها و در قمارخانه ها و در فحشا فرو بروند، آزادى نیست! اینها نمى گذارند که رادیو و تلویزیون ما، زنهاى لخت را نشان بدهد و آن وجه وقیح را، فضیح را، قبیح را، و بچه ها و جوانهاى ما را مشغول کند!
آزادى وارداتى و غربى، تخدیرکننده افکار جوانان
این یک آزادى وارداتى است که از غرب آمده است. «آزادى استعمارى» است. یعنى ممالک مستعمره را دیکته کردند به آنهایى که خائن به مملکت هستند به اینکه ترویج این آزادیها را بکنید. آزادند که هروئین بکشند، چه بکنند. آزادند که افیون بکشند، آزادند که به قمارخانه ها بروند، آزادند که به عشرتخانه ها بروند، آزادند که به سینماها بروند. نتیجه چه؟ نتیجه اینکه این جوانهایى که باید براى یک مملکت و براى سرنوشت یک مملکت فعالیت داشته باشند نسبت به سرنوشت مملکت بى تفاوت باشند.
تمام نظرشان به این است که کى شب بشود ما سینما برویم؛ و کى تابستان بشود ما دریا برویم! همه نظر این است. یک آدم افیونى نمى تواند فکر کند براى یک مملکت. یک آدمى که مغزش به موسیقى عادت کرد نمى تواند براى مملکت مفید باشد. و اینهایى که بازى خوردند از خارج، یا بازى نخورده عمّال خارج هستند، و ترویج موسیقى مى کنند، ترویج فحشا مى کنند، ترویج این کارهایى که جوانهاى ما را به تباهى مى کشد مى کنند، اینها نتیجه کارهایشان این است که یک مملکت را که قدرتش باید از جوان سرچشمه بگیرد، باید جوان، آن قدرت را داشته باشد تا اداره بکند، این قدرت را از جوان مى گیرند. این فکرِ اینکه چه مى گذرد به این مملکت، حکومتها چه مى کنند با این مملکت، محمد رضا چه به سر این مملکت آورد، این فکر از توى کلّه ها بیرون مى رود. تمام توجه، تمام این مغز، مغز موسیقى مى شود. به جاى مغز جدّى، مغز لَهْوى مى نشیند. باید یک آدمى باشد که به سرنوشت خودش فکر کند، این فکر را از او گرفته اند. این آزادى است که «آزادى استعمارى» باید به آن بگوییم. غیر آزادى است که در ملت باید باشد. آزادى است که از خارج وارد شده است و ماها را این طور کرده است؛ جوانهاى ما را این طور کرده است. جوانها آنهایى که عادت بکنند، چند روز عادت بکنند به این کارها، به این عشرتها، به این چیزهایى که در سینماها مى کردند و نمایش مى دادند، این دیگر در فکر اینکه نفت ما را کى مى برد و آهن ما را کى مى برد و گاز ما را کى مى برد، این به این فکرها دیگر نیست. چه کار دارم، بگذار عیش و عشرتم را بکنم! مگر بیکارم که بروم وقتم را صرف کنم براى این چیزها. این طور ما را بار آوردند. تا جوانها را این نویسندگان بى انصاف ما نجات ندهند و آزادى سالم را ترویج نکنند و آزادى فاسد را جلویش را با قلم و قدم نگیرند، امید اینکه یک مملکت آزاد مستقل داشته باشیم را به گور باید ببریم.
صحیفه امام، ج9، ص: 464
امروز روز هدایت نسلهاى آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزى است که خدا این گونه خواسته است. و دیروز خدا آن گونه خواسته بود. و فردا ان شاء اللَّه روز پیروزى جنود حق خواهد بود. ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگى غیر خدا نمى رویم. البته براى اداى تکلیف همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم. همه مى دانند که ما شروع کننده جنگ نبوده ایم. ما براى حفظ موجودیت اسلام در جهان تنها از خود دفاع کرده ایم. و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهانخواران بوده است؛ و استکبار از همه کمینگاههاى سیاسى و نظامى و فرهنگى و اقتصادى خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامى ما تا کنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم. و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامى ماست که در سراسر جهان صلا زنیم که اى خواب رفتگان! اى غفلت زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه هاى گرگ منزل گرفته اید. برخیزید که اینجا جاى خواب نیست! و نیز فریاد کشیم سریعاً قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست! امریکا و شوروى در کمین نشسته اند، و تا نابودى کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستى اگر بسیج جهانى مسلمین تشکیل شده بود، کسى جرأت این همه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- داشت؟
صحیفه امام، ج21، ص:89
بخشی از پیام امام امت به مناسبت پایان جنگ
من بارها گفته ام و هم اکنون اعلام مى کنم که ایران باید تا قطع تمام وابستگیهاى سیاسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى خود از امریکا به مبارزات قاطع خود علیه این جهانخوار بى رحم ادامه دهد؛ و بعد در صورتى که ملت بیدار و شریف ما اجازه دهد، ارتباط بسیار عادى خود را در حد سایر کشورها با امریکا برقرار مى کند. من بارها گفته ام و در این روز بزرگ مى گویم [تا] قطع تمام وابستگی ها به تمام ابرقدرتهاى شرق و غرب، مبارزات آشتى ناپذیرانه ملت ما علیه مستکبرین ادامه دارد. همه مى دانیم که جهان اسلام در انتظار به ثمر رسیدن کامل انقلاب ماست؛ ما از تمام کشورهاى زیر سلطه براى به دست آوردن آزادى و استقلال کاملًا پشتیبانى مى نماییم، و به آنان صریحاً مى گوییم که حق گرفتنى است. قیام کنید و ابرقدرتها را از صحنه تاریخ روزگار براندازید. من بارها گفته ام و هم اکنون هشدار مى دهم که اگر شرقِ ستم کشیده و آفریقا به خودشان متکى نباشند، تا ابد گرفتارند. بیایید روى پاى خودتان بایستید و بر غرب بتازید و آنان را از میدان به در کنید. من از گوشه بیمارستان به آفریقا و شرقِ زیر سلطه و تمام کشورهاى تحت ستم اخطار مى کنم که متحد شوید و دست امریکاى جنایتکار را از سرزمینهاى خود قطع کنید. دست امریکا و سایر ابرقدرتها تا مِرْفق به خون جوانان ما و سایر مردم مظلوم و رزمنده جهان فرو رفته است. ما تا آخرین قطره خون خویش با آنان شدیداً مى جنگیم؛ چرا که مرد جنگیم. ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مىکنیم؛ چرا که انقلاب ما اسلامى است. و تا بانگ لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست. و تا مبارزه در هر جاى جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم.
ما از مردم بى پناه لبنان و فلسطین در مقابل اسرائیل دفاع مى کنیم.و اسرائیل این جرثومه فساد همیشه پایگاه امریکا بوده است. من در طول نزدیک به بیست سال خطر اسرائیل را گوشزد نموده ام. باید همه بپاخیزیم و اسرائیل را نابود کنیم.
صحیفه امام، ج12، ص: 148
کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمى دانیم. ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقده ها و حسادتهاى خود را نمى توانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولى در هر حال آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستى مان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند هر گز امان نامه کفر و شرک را امضا نمى کنیم.
صحیفه امام ج21، ص98